سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فیلم ، و عکس مستهجن دیدن یا ندیدن....!!!!

پنج شنبه 89 فروردین 5 ساعت 1:26 صبح

این سوالی است که خیلی ها از من به عنوان یک طلبه می پرسند و به قول خودشان جواب قانع کننده هم میخواهند.حق هم دارند.
اسلام و جامعه اسلامی آنها را از یک خواسته هوس برانگیز منع میکند و آیا در مقابل آن چیزی برای عرضه دارد؟
من نمیخواهم از کمبودها بگویم.حرف من در اینجا برخورد است.
بله برخورد
مهم عکس العمل ماست.در مقابل این سوال ، شما چه برخوردی با پرسشگر می کنید؟نگویید لبخند میزنم و آرام دستش را در دستم میگیرم و به او پاسخ میدهم...
بپذیریم که گهگاهی ما مذهبی ها تندرو میشویم و با سوالهای غیراخلاقی از کوره در میرویم و..
بپذیریم که مسائل جنسی در سطح جامعه به شیوه ی فجیعی در حال رواج است.با بی توجهی و یا حذف سوالاتی درباره آن نمی توان از سطح جامعه پاکش کرد.
وقتی اسک دین محیطی چنین غنی در اختیارمان قرار داده چرا از آن به عنوان محل تقویت نیروی اندیشه استفاده نکنیم؟
نوروز امسال به طور عجیبی اکثر پیامهای تبریک خواستار ظهور مهدی آل محمد«صلی الله علیه و آله»بودند،یعنی همه خواستار منجی هستند.منجی سرباز میخواهد.با در خانه نشستن و ختم قرآن و صلوات گرفتن سرباز تربیت نمیشود(لازمه کار هست ولی کافی نیست بیایید خودمان را برای سرباز واقعی بودن آماده کنیم.
خود را محک بزنید.تصور کنید 1پسر یا دختر نوجوان یا جوان این سوال را از شما بپرسد.
جنسیت و سن پرسشگر را خودتان انتخاب کنید و پاسخ او را بدهید



قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

والنتاین چیست؟

یکشنبه 88 اسفند 2 ساعت 6:6 عصر
والنتاین، رفتارها و ساختارهای استثماری

سایت شبهه: متأسفانه با ترویج فرهنگ غربی در دهه‌ی گذشته و دوران به اصطلاح «گفتگوی تمدن‌ها با تسامح و تساهل در قبال فرهنگ منحط غرب و مقابله‌ی همه‌ جانبه با فرهنگ اسلام در موضوعات و عرصه‌های متفاوت»، تلاش گسترده‌ای برای ترویج فرهنگ «والنتاین» در میان ملل مسلمان و به ویژه ایرانیان صورت پذیرفت. بدون آن که به ریشه، اهداف و تعارض آن با فرهنگ‌ ما اشاره‌ای شود!

والنتاین (Valentine)، داستانی ساختگی مربوط به سده‌ی سوم میلادی در روم باستان است که در سال 2002 توسط رسانه‌های غربی مطرح شد و به سرعت در میان همه‌ی ملت‌ها با فرهنگ‌های متفاوت ترویج شد و جالب آن که حتی در اذهان عمومی جهان غرب نیز این سؤال مطرح نشد که چرا تا کنون به (والنتاین Valentine) اشاره‌ای نشده بود؟ این داستان تخیلی و پوسیده‌ی تاریخی از کجا پیدا شد؟ و چه شد که فرهنگ استثماری به ناگاه آن را شناخت و به یاد بزرگداشت آن و اختصاص روزی به نام روز عشق افتاد؟!

خلاصه‌ی اصل داستان تخیلی بدین قرار است که گفته‌اند: در زمان فرمانروایی «کلودیوس دوم» در روم و در سده‌ی سوم میلادی، به نظامی‌گری توجه بسیاری می‌شد و فرمانروا به خاطر استثمار کامل سربازان، از ازدواج آنها ممانعت می‌نمود. اما کشیشی به نام (والنتاین Valentine) به صورت مخفیانه یا آشکار مبادرت به عقد سربازان با دختران مورد نظرشان می‌نمود.

فرمانروا پس از اطلاع از موضوع، وی را به زندان می‌فرستند، اما او در همان زندان عاشق دختر زندانبان می‌گردد! حال کشیش زندانی، دختر زندانبان را کجا دیده بود؟ چندبار دیده بود که عاشق هم شده بود؟ و به رغم سنت کشیشان به خودداری از ازدواج، چرا هوای ازدواج به سرش زده بود؟ و ... جزء سؤالات مطرح نشده و بی‌پاسخ است.

خلاصه این کشیش عاشق پیشه، به صورت مکرر برای معشوقه‌ی خود کارتی ارسال می‌نموده (حال از کجا این کارت‌ها را می‌آورده و چگونه ارسال می‌کرده نیز مطرح نیست) و روی آن کارت‌ها می‌نوشته: «From your Valentine – از طرف والنتاین تو»! و در نهایت نیز فرمانروا این کشیش عاشق پیشه را می‌کشد.

این داستان بی سر و ته عشقی، به ناگاه توسط آمریکایی‌ها از لا به لای ناکجا آباد کتب تاریخی یویانی پیدا می‌شود و روزی به نام روز عشق نامگذاری شده و فرهنگ منحط آن در دنیا منتشر می‌گردد(؟!)

علت اصلی نیاز فرهنگ و سیاست امپریالیسم غربی به چنین سوژه‌ای، خالی شدن از هر نوع محتوا و کشش انسانی، معنوی و عرفانی و خلاء ایمانی بود که ناخودآگاه و از روی فطرت منجر به ازدیاد گرایشات مذهبی در آمریکا و اروپا به ویژه در میان جوانان می‌گردید که در این میان ازدیاد گرایش به اسلام به عنوان زنگ خطری بود که در سنای آمریکا و اتحادیه اروپا بدان تأکید شد. لذا سعی کردند با بنا کردن چنین روزی به نام «روز عشق» و مسیحی جلوه دادن آن، هم خلاء را پر کنند و هم تبلیغاتی برای مسیحیت به انجام رسانند.

اگر چه این معانی، به ویژه در میان ملت شیعه‌ و ایرانی، که از یک سو قدمت پیدایش تمدنشان (مانند انگلیس، آمریکا و ...) به کشف مناطق بکر جغرافیایی توسط دزدان دریایی نمی‌رسد و از تاریخ غنی ملی چند هزار ساله برخوردار هستند و از سوی دیگر از سرچشمه‌ی فرهنگ غنی اسلام و تشیع که سرتاسر معنویت، عشق و محبت است برخوردار می‌باشند، رنگ و بوی پایداری نخواهد داشت.

اما، توجه به یک نکته بسیار ضروری است: همیشه تغییر گفتارها، تغییر رفتارها را به دنبال دارد و تغییر رفتارها نیز منجر به تغییر ساختارها می‌گردد و این همان هدفی است که غرب از ترویج فرهنگ خود در میان جوامع اسلامی تعقیب می‌کند.

بدیهی است مردمی که به جای عشق ورزیدن به خدای محبوبشان در هر لحظه و اقامه‌ی نماز و راز و نیاز عاشقانه با معشوق در هر روز حداقل 5 وعده، فقط یک روز در سال را روز عشق بدانند و معشوق را نیز دختر یا پسری که امسال با او دوست شده‌اند و شاید تا سال دیگر چند بار تغییرش دهند، بشناسند، دچار همان خلائی می‌شوند که مردمان غرب دچارش شده‌اند!

بدیهی است در فرهنگ غنی ما، چنین خلائی وجود ندارد و عمده‌ی مردم، به جای امیرالمؤمنین و ادبیات عاشقانه‌اش در دعای کمیل که با قلبی سرشار از عشق می‌گفت: «کجایی ای محبوب قلوب صادقین و این غایت آرزوی عارفین» و به جای عشاقی چون فاطمه‌ی زهراء علیهاالسلام، امام حسن و سیدالشهداء‌ و دیگر انسان‌های کامل، آن کشیش خلاف پیشه را اسوه‌ی عشق و عاشقی قرار نمی‌دهند. و سالروز تخیلی و استثماری (والنتاین Valentine) را ، در کنار سالروزهای عشق و عشق‌بازی حقیقی، چون شب‌های قدر، عرفه و ... قرار نمی‌دهند و عشق‌های مجازی با اداهای مصنوعی را جایگزین عشق‌های واقعی با محبت‌های صادقانه نمی‌گردانند و اجازه نمی‌دهند عشق و عاشقی نیز همانند غرب به سکس زودگذر و غم‌بار برای طرفین و در نهایت ناامیدی و سنگ مسلکی و حیوان صفتی مبدل ‌گردد و نمایش دروغین، کلک و حقه، جای ابراز عشق‌های صادقانه و تعهد‌آور را بگیرد.

خداوند متعال، آن عاشق و معشوق حقیقی، در خصوص نوع عشق و محبت بندگان خود می‌فرماید:

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏ (البقره – 165)

بعضى از مردم به جای خدا، همتایانى [برای او] اختیار مى‏کنند و آنان را مانند دوست داشتن خدا، دوست می‌دارند. ولى آنان که ایمان آورده‏اند شدت محبتشان به خداوند است [ما بقی محبت‌های آنان در راستای محبت الهی قرار دارد و اگر ببینند کشش یا جذبه‌ای سبب دوری آنها از محبوب می‌گردد، به آن دل نمی‌بندند].

  • اصل کلام: دشمن شناسی
  • قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

    چگونگی نفوذ صهیونیسم (یهود)در سینمای آمریکا

    چهارشنبه 88 بهمن 28 ساعت 1:21 عصر
    adyan-israel3.jpg

    لویی مایر، ساموئل گلدوین، برادران وارنر، و اروینک برلین از جمله سرمایه داران یهودی بودند که در عرصه سینما پا به خاک قاره آمریکا گذاشتند و در ابتدا با گسترش سالن های سینما به تولید فیلم پرداختند و در ادامه توانستند با تلاش فراوان، انحصار فیلمسازی را که متعلق به ادیسون و ساحل شرقی بود لغو کردند و در ساحل غربی، هالیوود را بنیان گذاردند.

    نفوذ صهیونیست های مهاجر به عرصه سینمای آمریکا، با استفاده ابزاری از زنان، موضوعات غیراخلاقی، خشونت و ترویج خرافات و جادو در فیلم های تولیدی باعث گردید تهیه کنندگان یهودی حاکم مطلق سینمای آمریکا گردند.

    صهیونیست از انواع و اقسام روشها برای چنگ انداختن بیشتر به حوزه سینمای آمریکا استفاده کردند آنها با برنامه ای حساب شده، خود را مشتاق فراموش کردن ریشه های تاریخی خویش و ادغام در جامعه آمریکا نشان می دادند؛ "لویی مایر " که می گفت روز تولد واقعی اش را نمی داند، جشن تولد خود را در روز چهارم ژوئیه (روز استقلال آمریکا) گرفت و خود را یک یانکی نمونه به مردم معرفی کرد. "اروینک برلین " نیز با ساخت موسیقی فیلم و سرودهای ملی و میهنی آمریکایی، از آیزنهاور جایزه مخصوص دریافت کرد.

    اما نقطه عطف حضور صهیونیست ها در عرصه سینمای آمریکا، روی کار آمدن نازی ها در آلمان و شروع جنگ جهانی بود، چراکه از آن پس تاکنون این قوم با مطرح کردن موضوع کشته شدن یهودیان در جنگ جهانی دوم و دادرسی دادگاه نورنبرک و HOLOCOST (کوره های آدم سوزی نازیان) توانسته اند درعرصه سینما فعالیت بسیار زیادی داشته باشند چراکه جنایات هیتلر نسبت به نوع بشر و از جمله یهودیان و تنفری که وی به سایر نژادها جز ژرمن داشت، بهترین زمینه را برای پیشبرد اهداف صهیونیسم فراهم کرد.

    فیلم هایی که در آن، تبلیغ صهیونیسم بوضوح به چشم می خورد
    یکی از فیلم های سینمایی هالیوود که در آن به طور پنهان به تبلیغ صهیونیستم پرداخته می شود، فیلم سینمایی "فهرست شیندلر " ساخته "استیون اسپیلبرک " است. در زمانی که چهره زشت و منفی رژیم صهیونیستی روز به روز برای جهانیان آشکارتر می شد، "استیون اسپیلبرک " وظیفه محق جلوه دادن و منصفانه بودن تاسیس یک دولت صهیونیستی را به عهده داشت البته ساخته شدن چنین فیلمی یک اتفاق ساده هنری یا امری تصادفی نبود، بلکه وظیفه اصلی آن برانگیختن حس همدردی و احساسات تماشاگران با صهیونیستها بود تماشاگران با دیدن شکنجه های جسمی و روحی یهودیان در اردوگاههای نازی، تحت تاثیر شدید قرارمی گرفتند و از روی احساسات کاذب و نه عقل به قضاوت می نشستند.

    "فهرست شیندلر " بی شک ازجمله فیلمهایی بود که برای کاهش جو ضد صهیونیستی که در دهه نود در اروپا و حتی آمریکا شدت یافته بود، ساخته شد تا از این طریق تماشاگران را نسبت به جنایات و مظالم رژیم صهیونیستی در حق مردم مظلوم فلسطین، بی توجه کند.

    فیلم "فهرست شیندلر " با روشنایی شمعی در تاریکی و مراسم دعای یهودیان شروع می شود . مشخصات فیلم همراه با حرکت قطاری که مهاجران را حمل می کند ، نوشته می شود. شیندلر ، فردی خوشگذران و پرقدرت است. او عضو حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان است و یهودیان را برای منافع اقتصادی خود قربانی می کند. شیندلر با افسران "اس اس " همکاری می کند و در کشتار یهودیان، تصمیم گیریها برعهده اوست. درکنار او، شخصیتهای دیگری نیز قرار دارند که درعین وفاداری به آرمانهای نازیها، بر کشته شدگان دل می سوزانند. فیلم درنهایت با بزرگداشت شیندلر و تلاشهای او درجهت حفظ جان عده ای از یهودیان پایان می پذیرد.

    حمایت سندیکای صهیونیستهای آمریکا از اسپیلبرگ به تقدیر و تشکر رسمی و اعطای هفت جایزه اسکار محدود نشد، بلکه این امر ابعاد اقتصادی گسترده ای نیز یافت. بطوری که بانک صهیونیستی چیس مانهاتان تسهیلاتی به مبلغ 3 میلیارد دلار برای کمک به کمپانی اسپیلبرگ درنظر گرفت. مدتی بعد در سال 1995، جمعیت صهیونیستهای آمریکا با صدور بیانیه ای از تمام کمپانیهای بزرگ یهودی خواست تا اسپیلبرگ را برای خدمت به اهداف قوم خود مورد حمایت مادی و معنوی قرار دهند. این کارگردان با پشتوانه این ارقام نجومی توانست نامش را برای اولین بار در فهرست ثروتمندترین ستارگان هالیوود ثبت کند.

    پس از اکران فیلم "فهرست شیندلر " ، سران رژیم غاصب صهیونیستی تصمیم گرفتند یک کمیته عالی سینمایی به منظور ساختن فیلمهای تبلیغاتی تشکیل دهند. ریاست این کمیته برعهده "عزر وایزمن " رئیس جمهور وقت رژیم صهیونیستی بود. نخست وزیر، نمایندگان موساد و سران کمپانی های کانن و آی . تی . وی و اسپیلبرگ اعضای این کمیته بودند.

    از دیگر تولیدات هالیوود که براساس اندیشه های صهیونیستی و با ظرافت تمام ساخته شده است، مجموعه فیلم "تنها در خانه " است که کودکی تنها را در هجوم دشمنان به تصویر می کشد این کودک با زیرکی خاص بر دشمنان پیروز می شود و آنها را به سختی مجازات می کند با نگاهی ساده به مضامین این فیلمها، ردپای جنگ های اعراب و اسرائیل و شکست اعراب در اغلب این جنگ ها را می توان دید در این مجموعه ها دشمنان کودک که نمادی از نژاد برتر است، افرادی احمق و کودن معرفی می شوند که راهیابی به خانه امن و سرزمین موعود برایشان غیرممکن است.

    در فیلم "ماتریکس " که در سال 1999 توسط برادران ووچوفسکی ساخته شد، انسان آینده به ماشین تبدیل شده و بی هویت است و تمام زندگی او به یک کامپیوتر مرکزی وابسته است که همه امور زندگی و افکار او در آن کنترل می شود. در این فیلم، تنها مدینه فاضله دنیا و راه نجات انسانها، شهر زایان (صهیون) ترسیم می شود که در زیرزمین قرار دارد. این شهر که پر از استعاره های صهیونیستی است، نمادی از معبد سلیمان است که صهیونیستها معتقدند زیر مسجد الاقصی بوده است. در این معبد نمادین، نمادهای دیگری از یهودیت باستانی ازجمله شورای سنهدرین بازسازی شده است. در این فیلم، آینده جهان، در گروی ظهور مسیح قوم یهود است. او به جای اینکه یک پیامبر الهی باشد یک تکنیسین کامپیوتری است. وی هیچ اعتقادی به دین و خدا ندارد و تنها با اتکاء به اراده بشری خویش جهان را نجات می دهد. فیلم ماتریکس با هزینه میلیاردها دلار توسط هالیوود ساخته و برنده 4 جایزه اسکار شد. دراین فیلم، نقش صهیونیستها در جهان، محوری و نجات دهنده ترسیم می شود.

    در یکی دیگر از محصولات هالیوود، با نام "آرماگدون " که به مسیح و منجی اشاره دارد، تکنیسین ها و کمپانی های نفتی آمریکا به نجات زمین می آیند و کشورهای اسلامی در اوج عقب ماندگی، چشم انتظار کمک ایالات متحده هستند. فیلم آرماگدون که به خوبی تفکرات کاپیتالیستی سردمداران آمریکا را به نمایش می گذارد، با توجه به نظریه تافلر مبنی بر نیاز به برتری فناوری برای سیادت بر جهان ساخته شده است.

    کمپانی "والت دیزنی " از ابتدا تاکنون توسط لابی های صهیونیست اداره و تامین شده است و نگاه صهیونیستی حاکم برآثار والت دیزنی، بعضا به تولید انیمیشن ها و فیلمهای تاریخی درباره زندگی انبیای الهی منجر شده که سه فیلم کشتی نوح، زندگی حضرت موسی (ع) و زندگی حضرت یوسف (ع) از آن جمله است. در تمامی این آثار که براساس قصص تورات و روایات تحریف شده ای از زندگی این انبیای بزرگ ارائه شده، شأن و منزلت این بزرگمردان در ذهن مخاطب مخدوش می شود چنانکه در این فیلمها بر مسائل مادی و جدایی دین از دنیا تاکید می شود.

    جالب توجه آنکه در برخی از این آثار، شخصیت های اصلی انیمیشن با صدای مشهورترین ستارگان سینمایی سخن می گویند که طرفدار صهیونیستها هستند؛ به عنوان مثال در انیمیشن پرنس مصر که روایتگر زندگی حضرت موسی (ع) است، وال کلیمر به جای موسی (ع)،میشل فایفر به جای همسر و ساندرا بولاک به جای خواهر او صحبت می کند.

    به این ترتیب سینمای غرب با نگاهی یک سویه و تحریف شده، به بیان زندگی شخصیتهای بزرگی می پردازد که برای نجات بشریت آمده اند. این روایات که اغلب با حقیقت فاصله دارند، در نهایت، برتری یک قوم و یا یک دین را القاء می کنند. این نکته حتی در غالب فیلمهای ساخته شده درباره زندگی مسیح (ع) نیز به چشم می خورد و این بخاطر نفوذ صهیونیستها در سینمای امروز هالیوود و سرمایه گذاری کلان آنها در صنعت سینما است. ازهمین رو، این وسیله ارتباطی برای آنان اهمیت فراوانی دارد و از آن، درجهت تبلیغ اندیشه های صهیونیستی استفاده می کنند.

    نگاهی به سینمای هالیوود بعد از سال 2000
    سینمای هالیوود در لایه های زیرین محصولات خود ، این نکته را به مخاطبان القاء می کند که هرکس قدرت بیشتری دارد، آینده جهان را در دست می گیرد. این طرز فکر از اواسط قرن بیستم در هالیوود کارکرد ویژه ای داشته است. درجریان جنگ جهانی دوم، هالیوود درصدد بود که مردم را برای ورود ایالات متحده به صحنه نبرد، توجیه کند. در همین رابطه پس از شروع جنگ، برای ترویج فرهنگ نظامی گری دو فیلم ساخته شد. یکی به نام "چرا می جنگیم " و دیگری به نام "کازابلانکا " . در مجموعه اول، کارگردانان هالیوود ازجمله فرانک کاپرا از سوی پنتاگون مأموریت یافتند که این مستند را بسازند و در آن جنایتهای دو قدرت آلمان نازی و ژاپن را برجسته کنند. دراین راستا انواع یهود آزاری، شکنجه ها و خشونتها، با بودجه عظیم آمریکا و سینمای هالیوود به تصویر کشیده شد. این فیلم برای ایالات متحده نتیجه بخش بود، چراکه مردم در آخر این مجموعه، به این نتیجه رسیدند که اگر در جنگ به نفع کشورشان شرکت نکنند، در چنگال ژاپن یا آلمان گرفتار خواهند شد. اما پس از جنگ، شرایط جهان تغییر کرد و درپی آن، هالیوود نیز در شیوه های خود، دگرگونیهای ایجاد کرد.

    بعد از سال 2000، در فیلمهای ساخته شده توسط هالیوود، تلفیقی از نظریات تافلر، فوکویاما و هانتینگتون است که به یک کلیشه مشترک رسیده است. در این گونه فیلمها، مرتباً یک خطر جدی برای کره زمین و تمام موجودات آن پیش می آید و ارتش و نیروی نظامی آمریکا در اکثر مواقع با اتکاء به قدرت خود، زمین را نجات می دهند.

    به لحاظ آماری، هنر سینما، مهمترین وسائلی است که هجوم فرهنگی آمریکا به کشورهای دیگر را تسهیل می کنند. عرضه فیلمهای آمریکایی و برنامه های تلویزیونی این کشور به دیگر کشورها، از سال 2000 با رشد 22 درصدی همراه بوده و صد فیلم برتر سال جهان، معمولا محصول هالیوود هستند.

    بعد از سال 2000 ، سیر تبلیغاتی هالیوود، مدل جدیدتری به خود گرفت و آمریکا طبق نظریه دهکده جهانی مک لوهان و نظریات تافلر و فوکویاما برآن شد که خود را در افکار عمومی، به نوعی ناجی زمین، مسیح آخرالزمان و نجات بخش بشریت معرفی کند. لذا سیاستهای جدیدی برای هالیوود در نظر گرفته شد. براساس آن، هالیوود باید دو هدف را دنبال می کرد. یکی اینکه تصویری از شیطان ارائه دهد که برای نابودی کل جهان و تمامی اهل زمین خطر آفرین است. دیگر آنکه دربرابر این شیطان، می بایست یک ناجی را معرفی نماید. در فیلمهای هالیوود، این نجات دهنده زمین که به نوعی پدر معنوی انسانها نیز معرفی می شود، یک آمریکایی یا یک یهودی است.

    هولوکاست در سینمای هالیوود
    هولوکاست به سه شیوه در دنیای تصویر و سینمای آمریکا بخصوص در هالیوود مطرح شده است؛ نخستین تصاویر هولوکاست که به مردم جهان نشان داده شد، بصورت فیلمهای خبری بود. این فیلمها شامل تصاویری از شداید و مصائب بیرحمانه اردوگاههای کار اجباری بود که ظاهرا از آرشیو نازیها استخراج شده بود. فیلمها، تصاویر هزاران جسد و گروههایی از زندانیان را که از فرط لاغری به شکل اسکلت درآمده بودند، نشان می داد. در تصاویر دیگر، قطارهای انباشته از افراد تبعیدی با چهره های خسته و تکیده و بدون آب و غذا نشان داده می شد.

    هدف از نشان دادن این فیلمها به مردم، تبلیغ درباره رنج قوم یهود، ناامنی آنها، فقدان حقوق اجتماعی و کشتار آنها بود. این امر پس از جنگ جهانی دوم، نقش زیادی را در برنامه های تبلیغاتی صهیونیسم جهانی و اشغالگران فلسطین داشت. پرداخت غرامت از سوی دولت آلمان به یهودیان نیز به این گفته ها، مهر تأیید زد.

    پس از گزارشهای خبری، فیلمهای مستندی ساخته شد که در آن طی کندوکاو در اردوگاهها، با برخی بازماندگان و یا سربازان حاضر در آن مکانها صحبت می کردند و همه به نوعی هولوکاست را مطرح می کردند. آمریکایی ها در بسیاری از این فیلمها، نقش منجی ملت یهود را بازی می کردند.

    در اواخر دهه چهل میلادی، فیلمهای سینمایی ساخت هالیوود نیز به این مسیر وارد شدند و حتی در برخی فیلمهای غیرجنگی نیز به این موضوع اشاره شد. فیلم "آتش متقابل " که در سال 1947 ساخته شد، داستان کشته شدن مشکوک یک یهودی در یکی از هتلهای شهر نیویورک است. در این ماجرا، سه سرباز مورد سوء ظن قرار می گیرند. در پایان هم مشخص می شود که این جنایت بدون هدف و با جهل تمام صورت گرفته است نکته جالب اینست که در کتابی که فیلمنامه براساس آن نوشته شده، دین شخص مقتول مشخص نیست، ولی در فیلم بر یهودی بودن او تاکید می شود. به این ترتیب نوعی مظلوم نمایی دراین فیلم به چشم می خورد.

    فیلم جنجال برانگیز دیگری نیز در این سال ساخته شد که "قول مردانه " نام دارد و "الیا کازان " (Elia Kazan) آن را ساخته است. در این فیلم یک روزنامه نگار قصد دارد با نوشتن رشته مقاله هایی، جریان یهود ستیزی را ریشه یابی کند، ولی در راه یافتن به عمق ماجرا ناموفق است. فیلم با این گفتار به پایان می رسد که یهود ستیزی برابر با ضد آمریکایی بودن است.

    فیلم "پیانیست " ساخته "رومن پولانسکی " محصول 1992 آمریکا و روایتی دیگر از هولوکاست است. فیلم بر محور زندگی یک نوازنده پیانو در ایستگاه رادیویی ورشو و خانواده او دور می زند. زندگی معمولی آنها با شروع جنگ دگرگون می شود. تحقیر و آزار و اذیت آنان به جرم مذهبشان افزایش می یابد و سرانجام به گتو (محل محصوری چون پادگان نظامی= اردوگاه) منتقل می شوند. او به همراه هزاران نفر دیگر چند سال در آنجا می ماند، به دفعات می گریزد، ولی دوباره او را پیدا می کنند. وی مدتی طولانی در خرابه ای مخفی شده و تا رسیدن نیروهای متفقین خود را با فلاکت و بدبختی زنده نگه می دارد.

    در سراسر فیلم پیانیست که شامل تمام سالهای جنگ جهانی دوم است ، بصورت اغراق آمیزی حتی یک نفر لهستانی غیریهودی کشته نمی شود. در این فیلم، همچنین برخلاف واقعیت، یهودیان آمریکا، تبدیل به ناجی های قهرمان می شوند. درحالیکه در زمان جنگ، آمریکائیها مرزهای خود را بر روی مهاجران اروپای شرقی بسته بودند که آنها یا بمیرند و یا به فلسطین بروند.

    یکی دیگر از نکات مهم فیلم پیانیست، متهم کردن کلیسا به همکاری با فاشیسم است. در حرکتی زیرکانه، صحنه های شادی آلمانها، همه در روزهای اول سال نو مسیحی و یا در اماکن مذهبی آنها رخ می دهد.

    "زندگی زیباست " فیلمی دیگر درباره کشتار و آزار یهودیان در طول جنگ جهانی دوم است که این بار "روبرتو بنینی " با طنز ویژه ایتالیایی ها به تحریف تاریخ دست می زند. شخصیت اصلی فیلم "گوئیدو " است که پس از ترک روستای زادگاهش به شهر می آید و در آنجا ازدواج می کند. با شروع جنگ جهانی دوم، او و پسرش به بهانه یهودی بودن بازداشت می شوند. اما همسرش که یهودی نیست به خاطر علاقه به آنان، داوطلبانه به اردوگاه می رود. پس از چندی، گوئیدو به اتهام تلاش برای فراری دادن پسرش تیرباران می شود. پس از اعدام او، سربازان آمریکایی سر می رسند، پسر او را نجات داده و به مادرش می رسانند.


    سه جایزه اسکار در سال 1998 و جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره کن برای فیلم "زندگی زیباست " از آن جهت بحث برانگیز است که دامنه فیلمسازی صهیونیسم بین المللی از هالیوود و اروپای شرق ، به ایتالیا نیز گسترش یافته است.

    نکته پایانی
    از آنچه گفتیم چنین بر می آید که کمپانی های بزرگ فیلم سازی سینمای آمریکا قصد دارند با ساخت فیلم هایی با مضامین خاص، به نوعی برای صهیونیسم تاریخ سازی کنند و در این مسیر، جنایات رژیم صهیونیستی در سرزمین های اشغالی را توجیه کنند و به آن مشروعیت بخشند .

    نویسنده: علیرضا تاجریان



    قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

    چرایی راهبرد ایران هراسی یهود؟

    چهارشنبه 88 بهمن 28 ساعت 1:19 عصر
    adyan-israel3.jpg

    اشاره:
    چرایی اتخاذ راهبرد ایران هراسی به شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران باز می‌گردد. انقلاب اسلامی، ایران را که کانون توجهات جهان اسلام قرارداد. این مهم به همراه موقعیت ژئواستراتژیک کشورمان باعث شد که ایران به بازیگری تأثیرگذار بر مناسبات دو منطقة خاورمیانة عربی و جنوب غرب آسیا تبدیل شود. در شرایط مذکور، عملاً منافع آمریکا را به چالش کشیده به گونه‌ای که «کاندولیزا رایس» صراحتاً اعلام کرد: «ایران تنها کشوری است که مهم‌ترین چالش‌های استراتژیک را برای ایالات متحده و شکلی از خاورمیانه که ما خواهان ایجاد آن هستیم پدید آورده است».

    در همین راستا «ری تکیه» در مقاله‌ای با عنوان «هزینه‌های بازدارندگی ایران» که مجلة تصمیم ساز «فارین افروز» در تاریخ 29 آوریل 2008 آن را منتشر کرد به برخی از چالش‌ها اشاره می‌کند و اذعان می‌دارد که؛ «ایران مشکلاتی اساسی برای ایالات متحده پدید آورده است. تلاش ایران برای دستیابی به توانایی‌های هسته‌ای، دخالت‌های زیرکانه در عراق، مخالفت آزاردهندة ایران با فرآیند صلح (رژیم جعلی) اسرائیل و فلسطین فهرستی سهمگین از گلایه‌های آمریکا از ایران را تشکیل می‌دهد».
    نویسنده در مقالة حاضر به تبیین این مسئله می‌پردازد.

    محورهای ایران هراسی
    آمریکا و برخی از کشورهای غربی، همواره با رویکرد تخاصمی مسائل مرتبط با ایران را منعکس می‌نمایند به گونه‌ای که جمهوری اسلامی ایران در نظر مخاطب، تهدیدی علیه صلح و امنیت منطقه و جهان معرفی می‌گردد. رصد و محوریابی جنگ روانی نظام سلطه علیه ایران مؤیّد این موضوع است و راهبرد ایران هراسی مشتمل بر هفت محور می‌باشد که عبارتند از:
    1. القاء دسترسی ایران به سلاح‌های هسته‌ای،
    2. حمایت ایران از تروریسم،
    3. نقض حقوق بشر در ایران،
    4. القای تهاجمی بودن فناوری‌های دفاعی ایران،
    5. دخالت جمهوری اسلامی ایران در امور کشورها،
    6. اسلامی بودن نظام سیاسی در ایران،
    7. القای مخالفت ایران با صلح و ثبات منطقه‌ای.
    مخدوش جلوه دادن ماهیت و ارکان نظام دینی و رویکرد تخاصمی نسبت به ایران، نقطة مشترک تمامی محورهای ذکر شده می‌باشد که برآیند آن، چهره‌ای از جمهوری اسلامی را در ذهن مخاطب آماج ترسیم می‌کند که بر پیش‌فرض و انگاره ایجاد هول و هراس استوار است.

    تاکتیک‌ها و تکنیک‌های ایران هراسی
    دست‌کاری و فریب افکار عمومی و وارد کردن بازیگران در زمین بازی و نقش‌های تعیین شده از سوی آمریکا غایت هدف راهبرد ایران هراسی است که لازمة تحقق آن اجرای دقیق تاکتیک‌ها و تکنیک‌های متنوّع هدفمند و پیچیده می‌باشد. برخی از این تاکتیک‌ها و تکنیک‌ها عبارتند از:
    -بهره گیری از بار منفی واژه‌ها، کلمات و مفاهیم حساسیت برانگیز در افکار عمومی (نسبت دادن بنیادگرایی به جمهوری اسلامی ایران)،
    -وانمایی و سیاه نمایی درخصوص ایران (تهیه و نمایش فیلم ضدّ ایرانی 300)،
    -بهره گیری از تاکتیک ارعاب (القای خطر فناوری موشکی ایران برای اروپا)،
    -انگاره سازی‌های هدفمند (قراردادن تصویر آقای احمدی نژاد در کنار تصویر هیتلر)،
    - استفاده از تاکتیک همسان‌سازی (قرار دادن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی)،
    - تحریف اخبار مرتبط با ایران (غیرصلح آمیز معرفی کردن پیشرفت‌های هسته‌ای ایران)،
    - القاء مستقیم و غیرمستقیم (معرفی ایران به عنوان محور و کانون شرارت در جهان)،
    - بهره گیری از تکنیک تکرار (ایران به دنبال استیلا بر کشورهای منطقه می‌باشد).
    موارد مذکور در واقع، بخشی از تاکتیک‌ها و تکنیک‌های مورد استفاده در راهبرد ایران هراسی است که به طور معمول در خصوص ایران مورد استفادة مقامات و رسانه‌های آمریکایی و اروپایی قرار می‌گیرد.

    امواج ایران هراسی
    موج اوّل ایران هراسی همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به مرحله اجرا گذارده شد. با عملیاتی شدن موج اول این راهبرد، کشورهای عربی منطقه در شرایطی هول انگیز قرار گرفته و وادار به بازی در زمین معین شده از سوی آمریکا و لابی صهیونیسم شدند. هول و هراس ایجاد شده در بین کشورهای منطقه و جاه طلبی صدام، عملاً پازل جنگ افروزی آمریکا را کامل کرد و جنگی همه جانبه و گسترده را با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی، به ایران تحمیل کرد. از سوی دیگر اجرای موج اول ایران هراسی، موضوع فلسطین را نیز از کانون توجهات جهان عرب خارج ساخت. این مهم، فرصت مناسبی را برای رژیم جعلی اسرائیل فراهم کرد تا اقدام به قتل عام گسترده و وحشیانة فلسطینی‌ها و آواره کردن آنان نماید. در واقع در سایة موج اول ایران هراسی بود که رژیم اشغالگر قدس توانست جنوب لبنان را به اشغال خود در آورد.


    موج دوم ایران هراسی
    از آنجا که ایران هراسی، همزاد و مترادف با اسلام، هراسی است، لذا همزمان با موج دوم اسلام هراسی، دومین موج ایران هراسی نیز به منصة ظهور رسید. پس از حادثة 11 سپتامبر با معرفی ایران به عنوان محور و کانون شرارت، عملاً موج دوم ایران هراسی در سیاست خارجی ایالات متحدة آمریکا شکل گرفت.

    نومحافظه کاران جنگ سالار با انگاره سازی و تقسیم جهان به خیر و شر، سعی در القای این مفهوم داشتند که ایران در نطقة کانونی شرارت در جهان قرار گرفته است. کاخ سفید در موج دوم ایران هراسی با شکل دادن فضای هیجانی علیه ایران، سعی می‌کرد تا ایران را وادار به تغییر رفتار و تغییر ساختار نماید. همچنین ایران هراسی و معرفی ایران به عنوان محور و کانون شرارت، فرصت ایجاد اجماع و منزوی ساختن ایران در مناسبات بین‌المللی را برای آمریکا فراهم می‌ساخت.


    موج سوم ایران هراسی
    متعاقب شکست سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا، موج سوم ایران هراسی نیز کلید زده شد. پیروزی اصول‌گرایان و تأکید آنان بر پایداری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و همزمانی آن با وقوع تحولات منطقه‌ای، توازن قدرت در منطقه را به سود ایران تغییر داد. پس از آن، با احساس نگرانی عمیق واشنگتن از تحکیم محور ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین، راهبرد ایران هراسی بیش از پیش مورد تأکید سران کاخ سفید قرار گرفت. وقوع جنگ 33 روزه و پیروزی حزب الله لبنان از یک سو و ناکامی‌های پی درپی آمریکا در منطقه و عراق شرایط را برای کاخ سفید بحرانی‌تر و دشوارتر کرد از این رو نومحافظه کاران جنگ سالار راه خروج از بحران را در گرو توازن قدرت و بازدارندگی ایران یافتند بنابراین عملیاتی کردن موج سوم ایران هراسی، ناظر بر ایجاد بازندگی و مهار منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است.


    اهداف پیدا و پنهان ایران هراسی
    1. انتقال بحران از مدیترانه به خلیج فارس: کاخ سفید با تأکید بر راهبرد ایران هراسی، در واقع سعی دارد بر تحولات منبعث از پیروزی بزرگ حزب الله در جنگ جولای 2006 مدیریت نماید. در این راستا با تمرکز بر روی این راهبرد و انتقال بحران به خلیج فارس عملاً سعی دارد تا وضعیت امنیتی رژیم جعلی اسرائیل را بهبود بخشیده و همانند موج اول ایران هراسی، برای این رژیم جعلی فرصت سازی نماید. در این رابطه اظهارات بشاراسد در جمع گروهی از فرهیختگان عرب به درک بهتر وضعیت نابسامان رژیم صهیونیستی کمک می‌نماید. وی گفته بود: «رژیم اسرائیل پس از پیروزی مقاومت لبنان بر این رژیم وارد دوران پیری خود شده است».

    2. سرعت بخشیدن به روند سازش اعراب و رژیم جعلی اسرائیل: واشنگتن در موج دوم ایران هراسی به دنبال این هدف می‌باشد که با ایجاد هول و هراس در بین کشورهای عربی از قدرت نفوذ ایران در منطقه، این کشورها را وادار به بازی کردن در میدان بازی تعیین شده نماید. فرآیند کانالیزه کردن کشورهای عربی منطقه، پازل آمریکا و لابی صهیونیسم را در جهت ایجاد جبهة عربی ـ اسرائیلی کامل می‌کند. تشکیل جبهة موصوف از یک سو اجرای مصوبات نشست پائیزی موسوم به آناپولیس را امکان پذیر می‌سازد و از سوی دیگر شرایط را برای به رسمیت شناختن رژیم جعلی اسرائیل فراهم می‌کند. وی اعلام داشت: در چرایی و اصرار آمریکا و لابی صهیونیسم برای سرعت بخشیدن به روند سازش اعراب و رژیم اشغالگر قدس، اظهارات بشاراسد قابل تأمل است و معادلة بین‌المللی بعد از پیروزی بزرگ حزب الله تغییر کرد به گونه‌ای که بسیاری از میانجی‌گران بین‌المللی از جمله سران یهودی به دمشق می‌آیند و از ما می‌خواهند تا در صلح با اسرائیل شتاب به خرج دهیم، زیرا معتقدند که اسرائیل در معرض خطر قرار دارد و به ناچار باید آن را از طریق تسریع در صلح در منطقه از زوال و نیستی محتمل نجات دهند».

    در این رابطه می‌توان تصور کرد که اجرای سیاست لبة پرتگاه جنگ علیه دمشق در واقع ناظر بر حلقة تکمیلی تسریع روند سازش اعراب و رژیم صهیونیستی است.

    3. تشکیل ناتوی عربی از عمان تا لبنان: بازدارندگی در برابر قدرت ایران از طریق همکاری دولت‌های عربی منطقه یکی از اهداف دیگر راهبرد ایران هراسی و اساس سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاست. در واقع هدف واشنگتن از تأکید بر موج سوم ایران هراسی، جدا کردن ایران از همسایگان عرب و ایجاد بلوک عربی (ناتوی عربی) متشکل از شش کشور حاشیه خلیج فارس، مصر، اردن و آمریکا (1+2+6) در برابر ایران می‌باشد.

    در این راستا «دیک چنی» معاون رئیس جمهوری آمریکا، در اواخر ماه می روی عرشة ناو آمریکایی «جان استینس» در خلیج فارس، تصریح کرد: «ما با دوستانمان در برابر تندروی و تهدیدهای استراتژیک خواهیم ایستاد. ما به تلاش برای رهایی کسانی که متحمل رنج و سختی شده اند ادامه خواهیم داد و دشمنان آزادی را به دست عدالت خواهیم سپرد و با کمک دیگران از دستیابی ایران به جنگ افزارهای کشتار گروهی و چیره شدن این کشور بر منطقة جلوگیری خواهیم کرد».

    4. مهار منطقه‌ای ایران: عملیاتی شدن راهبرد ایران هراسی ناظر بر تلاش واشنگتن برای سوزاندن برگ‌های برندة ایران در منطقه است. کاخ سفید با ایجاد هول و هراسی در کشورهای عربی سعی دارد آنان را وادار به نقش آفرینی در عراق، لبنان و فلسطین مطابق با سیاست‌های خود نماید.

    در این ارتباط همزمان با درخواست «رایان کروکر» سفیر آمریکا در عراق، برای بازگشایی سفارتخانه‌های کشورهای عربی در بغداد، رابرت گیتس وزیر دفاع این کشور نیز در گفت وگو با یک شبکة عربی به کشورهای مذکور توصیه کرده است، اگر می‌خواهند در عراق تنها صدای یک همسایه و آن هم ایران شنیده نشود، فوراً سفیران خود را به عراق اعزام نمایند.

    5. منزوی ساختن ایران در عرصه بین‌المللی: زمینه‌سازی برای منزوی ساختن ایران در عرصه بین‌المللی هدف دیگر اجرای راهبرد ایران هراسی می‌باشد. واشنگتن با تأکید بر راهبرد مذکور در واقع سعی دارد مدل کرة شمالی را برای متوقف ساختن فعالیت‌های هسته‌ای ایران پیاده سازی کند. ضمن آنکه اجرای راهبرد ایران هراسی به زعم آمریکا، می‌تواند باعث شکل گیری اجتماع ضدّ ایرانی در جهان شده و بازیگران رسمی و غیررسمی را با سیاست‌های ایران ستیزانه کاخ سفید همراه نماید.

    6. ایجاد مسابقه تسلیحاتی در منطقه: میلیتاریزه شدن سیاست خارجی آمریکا هزینه‌های زیادی را متوجه این کشور کرد به گونه‌ای که جنگ عراق تاکنون 700 میلیارد دلار برای کاخ سفید هزینه در برداشته و دست کم 3هزار میلیارد بر اقتصاد آمریکا خسارت وارد کرده است. از این منظر راهبرد ایران هراسی در واقع وادار کردن کشورهای عربی به مسابقة تسلیحاتی با ایران می‌باشد تا واشنگتن از محلّ فروش تسلیحات بتواند بازار سودآوری را برای خود مهیا سازد. انعقاد قرارداد تسلیحاتی 20میلیارد دلاری فیمابین آمریکا، عربستان سعودی و برخی امیرنشین‌های منطقه ناظر بر تحقق این هدف است.

    اظهارات «نیکلاس برنز» معاون وزیر خارجه آمریکا به خوبی رابطه فروش جنگ افزار به کشورهای منطقه و راهبرد ایران هراسی را مشخص می‌سازد. وی هدف از فروش تسلیحات به کشورهای منطقه را توانمند ساختن آنها در برابر توسعه طلبی‌ها و تجاوزگری‌های ایران عنوان می‌کند.

    7. توجیه حضور نظامی و اشغالگری آمریکا در منطقه: انگاره سازی برای کشورهای منطقه و هراساندن آنان از ایران، فرآیندی است که در واقع حضور نظامی آمریکا در منطقه و اشغالگری آن را توجیه می‌کند. این موضوع، زمانی اهمیت خود را بیش از پیش نمایان می‌سازد که موج نفرت و انزجار در منطقه نسبت به عملکرد آمریکا فزونی یافته است. بنابراین ایران هراسی راهبرد تبلیغاتی و جنگ روانی است که ناظر بر ترمیم قدرت نرم آمریکا در منطقه می‌باشد.

    8. تسلط بر منابع نفتی منطقه: آمریکا با عملیاتی کردن راهبرد ایران هراسی علاوه بر اینکه حضور خود را در منطقه توجیه و تثبیت می‌نماید، امکان تسلط خود بر منابع انرژی منطقه را نیز مهیا می‌سازد. شایان ذکر است منابع 22 میلیارد بشکه‌ای نفت آمریکا طیّ 11 سال آینده به اتمام خواهد رسید و این کشور مجبور خواهد شد روزانه 25میلیون بشکه نفت خام خریداری کند. از این منظر راهبرد ایران هراسی رابطة مستقیمی با تأمین انرژی مورد نیاز آمریکا در کمتر از ربع قرن آینده دارد زیرا در چند سال آینده به دلیل مصرف فزاینده داخلی، امکان صادرات نفت از برخی از کشورهای صادرکننده گرفته خواهد شد و تنها عربستان، عراق و ایران کشورهایی خواهند بود که در 30 سال آینده می‌توانند صادرات نفت داشته باشند. بنابراین ایران هراسی در واقع پلی است که واشنگتن سعی دارد با عبور از آن از یک سو تحولات آیندة داخلی خود را مدیریت نماید و از سوی دیگر بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی فراروی آمریکا را مهار و کنترل نماید.
    ----------------------------------------------------
    رضا سراج
    ماهنامه موعود شماره 105



    قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

    ورود نمادهای شیطان پرستی به دانشگاهها

    چهارشنبه 88 بهمن 28 ساعت 1:14 عصر

    ورود نمادهای شیطان پرستی به دانشگاهها

    لمون پرس- اگر سری به دانشگاهها بزنیم هر چند کم اما قابل توجه هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه نمادهای شیطان پرستی را حمل می کنند اما گویا کسی آنها را نمی بیند.
    مهر: برخی گزارشها حاکی از حرکت خزنده گروههایی با عنوان "شیطان پرستی" در برخی فضاهای دانشگاهی هستند که در این مکانها لانه گزیده و نمادهای شیطان پرستی را با خود حمل و تبلیغ می کنند. گروه حوزه و دانشگاه خبرگزاری مهر در پرونده ای اختصاصی این موضوع را بررسی می کند.

    مرحله اول حضور هر فرهنگی در یک کشور و جامعه حضور نمادهای آن فرهنگ است و مراحل بعد به حضور مبانی فکری و جهان بینی و رفتارها و اعتقادات مربوط می شود. امروز شیطان پرستی نمادهای خود را به کشورمان رسانده و مانند همیشه برخی پیدا شده اند که با دیدن هر پدیده نو و جدیدی به بهانه "مد" هم که شده به سمت این نمادها رفته و حتی به تبلیغ آنها نیز می پردازند.

    شیطان پرستی عنوانی است که هر چند با ورودش به ایران نشان داد که چندان با باورها و اصالتهای بومی ایران همخوانی ندارد اما متاسفانه در بخشی از عرصه عمومی جامعه مشاهده می شود و تاسف مضاعف اینکه حضور گروههایی تحت این عنوان و یا با عناوینی دیگر اما متضمن نمادهای شیطان پرستی در برخی فضاهای دانشگاهی کشور قابل مشاهده است.

    اگر سری به دانشگاهها بزنیم هر چند کم اما قابل توجه هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه نمادهای شیطان پرستی را حمل می کنند اما گویا کسی آنها را نمی بیند. مدیران فرهنگی دانشگاهها اگر بازدید شبانه ای از خوابگاههای دانشجویی داشته باشند مشاهده خواهند کرد که از برخی اتاقها هر چند اندک صدای موزیک Black Metal می آید. Black Metal موسیقی اصلی شیطان پرستان در غرب است.

    نمادهای شیطان پرستی از انگشتری ها و حلقه های گوشواره ای گرفته تا انواع پوششهای مخصوص شیطان پرستی که از دروازه های میهن توسط سوداگران وارد می شوند و خود را بر قامت بخشی هر چند اندک از سرمایه های انسانی کشورمان غالب کرده و با فیلمها، عکسها، موسیقی های خاص و ... فضای فرهنگی را متاثر کرده اند. البته این نمادها فقط فضای دانشگاه را آزاد نمی دهند و در شکل وسیع تری جامعه را متاثر کرده اند.

    برگزاری همایشهای مختلف در بررسی و نقد شیطان پرستی در دانشگاهها توسط تشکلهای دانشجویی حاوی این پیام است که دانشجویان تا حدی این خطر را احساس کرده اند. همایشهایی نظیر بررسی تهدیدات فرهنگی، در نقد فرقه شیطان پرستی در دانشگاه پیام نور ارومیه، نقد شیطان پرستی در دانشگاه لرستان، سلسله سخنرانیها در باب شیطان پرستی در دانشگاه الزهرا (س)، همایش بررسی تهدیدات فرهنگی در نقد فرقه شیطان پرستی در دانشگاه تبریز، همایش نقد و بررسی گروه شیطان پرستی با حضور حجت الاسلام موسوی هوایی در دانشگاه خیام مشهد از آخرین برنامه هایی است که در این باب در دانشگاهها برگزار شده است.

    آنچه در غرب به عنوان شیطان پرستی متولد شده است هیچ جایگاهی نسبت به باورهای مذهبی و اعتقادی و رفتارهای بومی و اجتماعی یک ایرانی اصیل ندارد اما وقتی گفته می شود در کشورمان ایران شیطان پرست ها حضور دارند یک واقعیتی است که باید به اندازه خودش مورد توجه قرار گیرد. یعنی متولیان فرهنگی نه آن را نفی کنند و نه بزرگتر از آنچه که هست جلوه دهند.

    با وجود اینکه مبانی شیطان پرستی در غرب با آنچه که امروز در کشورمان به طور پراکنده در این باره می شنویم و می بینیم تفاوت ماهیتی دارد اما بروز نمادهای شیطان پرستی زنگ خطری برای نهادهای فرهنگی و هشداری برای دستگاههای نظارتی و امنیتی است.

    عیبی هم ندارد اگر ناظران و سیاستگذاران فرهنگی کشورمان سری به خیابانهای شلوغ شهر مانند خیابان انقلاب تهران بزنند و اجناس CD فروشهایی که شاید هم نمی دانند که چه می فروشند را بررسی کنند. البته قبل از آن مقداری درباره آداب و مناسبات شیطان پرستهای غربی نیز مطالعه کنند و سپس به قضاوت بنشینند. آن CD فروش شاید فقط یک عامل جزء باشد اما چه کسی باید او را از خیانتش آگاه سازد.

    گفتگوی خبرگزاری مهر با غلامرضا خواجه سروی معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، حجت الاسلام داوود رنجبران معاون فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و محسن اسلامی مدیرکل امور فرهنگی وزارت علوم درباره کم و کیف حضور شیطان پرستی در دانشگاهها امروز شنبه در پرونده اختصاصی گروه حوزه و دانشگاه خبرگزاری مهر منتشر می شود.

    انتهای خبر//www.lemonPress.ir//لمون پرس



    قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

       1   2   3      >

    سنگر پشتیبانی

    جزیره خضرا افسانه یا...
    بهجت عارفان
    اصحاب کهف و مفهوم انتظار
    دوست دارید با نمادهای شیطان پرستی آشنا شوید؟
    [عناوین آرشیوشده]