سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سوی نور

یکشنبه 89 فروردین 1 ساعت 3:15 عصر
الهی کدام زبان به ستایش تو رسد ؟ کدام خرد صفت تو را بر تابد ، کدام شکر با نیکوئی تو برابر آید ، کدام بنده به گزاردن عبادت تو رسد.
خدایا از ما هر که را بینی معیوب بینی ، هر کر دار بینی همه با تقصیر بینی ، با اینهمه باران رحمت تو باز نایستد و جز گل کرم نروید ، چون با دشمن با چنان پس با دوستان چه اندازه و چه پایان .
الهی این سوز امروز ما درد آمیز است ، نه طاقت بسر بردن نه جای گریز است ، این چه تیغ است که چنین تیز است ، نه جای آرام و نه روی پرهیز است.
الهی هر کس بر چیزی است و من ندانم بر چه ام ، همیم آن است که کی دانسته شود که من کیم ؟
الهی این تن کان حسرت است و دل من مایه درد و محنت ، می نیارم گفت کاین همه چرا بهره من ، نه دست رسد مرا بر کان چاره من.
الهی بود من بر من تاوان است ، تو یک بار بود خود بر من تابان ، مصیبت من بر من گران است ، تو آب خود بر من باران .
خداوندا گناه من زیر حلم تو پنهان است تو پرده عفو بر من گستران.
الهی دوستدار از زبان خاموش است ولی حالش همه زبان است ، و گر جان در سر دوستی کرد شاید ، که دوست را به جای جان است ، غرق شده آب نبیند که گرفتار آن است به روز چراغ نیفروزند که روز خود چراغ جهان است .
الهی چون با خود نگرم و کردار خود بینم گویم از من زار تر کیست ؟
بندگی تو بینم گویم از من بزرگوار تر کیست ؟
گاهی که به طینت خود افتد نظرم
گویم که من از هر چه در عالم بترم
چون از صفت خویشتن اندر گذرم
از عرش همی به خویشتن در نگرم
الهی گاهی به خود می نگرم هم سوز و نیاز شوم و گاهی که به او نگرم همه راز و ناز شوم ، چون بخود نگرم گویم :
پر آب دو دیده و بس آتش جگرم
بر باد دو دستم و پر خاک سرم
جون به او نگرم گویم :
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون به دل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل که بلای تو کشم
الهی تو آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی چنانی ، عظیم شانی و بزرگ احسانی ، عزیز سلطانی ، دیان و مهربانی ، هم نهانی و هم عیانی ، دیده ها را نهانی و جان را عیانی ، من سزای تو ندانم و تو دانی .
الهی آنچه بر سر ما آید بر سر کسی نیاید ، دیده ای که به نظاره تو آید ، هر گز باز پس نیاید ، اصل و صال دل است و باقی زحمت آب و گل .
الهی نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشته خود نام کن و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن .
الهی نه نیستم نه هستم ، نه بریدم نه پیوستم ، نه به خود بیان بستم ، لطیفه ای بودم از آن مستم ، اکنون زیر سنگ است دستم الهی فرمائی که بجوی و می ترسانی که بگریز ، مینمائی که بخواه و میگوئی پرهیز.
الهی گریخته بودم تو خواندی ، ترسیده بودم بر خوان نشاندی ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش ، اکنون میترسم که مرا بفریبی به عطای خویش .
الهی چو بدانستم که توانگری درویش است دوست درویشم ، چون وعده دیدار دوست کردی غلام درویشم .
الهی شادی نمی شناختم می پنداشتم که شادم ، اکنون مرا چه شادی که شادی شناسی را به باد دادم .
الهی چون عزیزان بناز پرورده ما را فراموش کنند تو بر ما رحمت کن.
الهی چون ما را در حجره بی شمع و چراغ مبتلا کنند ایمان ما را تو چراغ لحد ما گردانی ، چون در معامله خود می نگرم سزاوار همه عقوبتها هستم و چون در کرم تو نظاره میکنم سزاوار همه خداوندیها هستی.
الهی غافلانیم نه کافرانیم ، صمدا به برکت نواختگان حضرت تو و به برکت گداختگان هیبت تو ، الهی به برکت متحیران جلال تو و به برکت مقهوران قهر تو که ما را به صحرای هدایت آری و از این وحشت آباد به روضه اقدس رسانی .
الهی حاجت بسیار دارم و بر همه چیز توانائی ، آنچه میخواهم میتوانی که به این بنده برسانی و از شر ظالمان مرا برهانی ، ای رحمت تو دستگیر ما وای کرم تو عذر پذیر ما ، ای داننده هر حالی و شنونده هر شکوائی ، ای مجیب هر خواننده وای قریب هر داننده .
الهی دانی که بی تو هیچکسم ، دستم گیر که در تو رسم ، به ظاهر قبول دارم و به باطن تسلیم ، نه از خصم باک دارم نه از دشمن بیم ، اگر دل گوید چرا ؟ گویم سر افکنده ام و اگر خرد گوید چرا ؟ جواب دهم که من بنده ام.
الهی به برکت صدیقان درگاه تو ، به برکت پاکان درگاه تو که حاجت این بیچاره درمانده و مهمات جمیع مومنین ومومنان را بر آورده بگردانی و آنچه امید میداریم به عافیت و دوستکامی برسانی و پیش از مرگ توبه نصوح کرامت نمائی و ختم کارها به کلمه شهادت فرمائی.

منبع : سایت besoynor.parsiblog.com



  • اصل کلام: به سوی نور
  • قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

    هفت سین قرآنی...

    یکشنبه 88 اسفند 23 ساعت 6:33 عصر
      1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58) 2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79) 3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109) 4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120) 5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130) 6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73) 7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)



    قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

     شهدا در آن زمان رفتند تا در تهدید سخت یا به عبارتی  دیگر جنگ نظامی تحمیل شده دشمنان اسلام و انقلاب را سرکوب کنند و به آرزوی خود که شهادت در راه امام حسین (ع) و دفاع از آرمانهای اسلام و نظام اسلامی و پشتیبانی از ولی فقیه زمان خود حضرت امام خمینی بود رسیدند ؛ امّا حال ما باید در صحنه تهدید نرم یا جنگ فرهنگی که تهدیدی دیگر و شدید تر از جنگ نظامی با دشمن است همانگونه که در آن زمان هم به قول رزمنده ها تجهیزات و امکانات نبود و با استعانت از نیرو و قوای معنویت دشمن را سرکوب کردند

    در این عرصه نیز حاج همّت ها و خرّازی ها و باکری ها و... از دل این مردم بیرون آیند و پوزه ی دشمنان اسلام و انقلاب را به پشتیانی از ولی فقیه زمان حضرت امام خامنه ای (مدّظله العالی) به لجن زار و آتش بر پا کرده ی خودشان بکشانند و درس عبرتی به آنان دهند که دیگر فکر دشمنی با اسلام وانقلاب به ذهنشان خطور نکند تا انشاء الله زمینه سازی برای ظهور و انقلاب جهانی حضرت صاخب الامر کرده باشیم.


    قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

    باز شب جمعه شده ...

    پنج شنبه 88 بهمن 29 ساعت 5:27 عصر

     

     باز شب جمعه شده ،دلم هوائی شده

    دل من باز جمکرانی شده،فرج آقا آنی شده

    چرا جمعه ها از پس جمعه باز،کند عقده ی دل ما رو باز

    ........................................



    قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

    یعنی می شه یه صبح جمعه...

    پنج شنبه 88 بهمن 29 ساعت 5:23 عصر

     آخه تا کی آقا ، تا کی باید انتظار بکشم آقا یعنی می شه یه روزی ببینمد یعنی می شه یه صبح جمعه وقتی بلند می شم صدای انا المهدی شما رو بشنوم ...



    قلم نگار : راوی | بیسیمچی [ قلم]

       1   2   3      >

    سنگر پشتیبانی

    جزیره خضرا افسانه یا...
    بهجت عارفان
    اصحاب کهف و مفهوم انتظار
    دوست دارید با نمادهای شیطان پرستی آشنا شوید؟
    [عناوین آرشیوشده]